خوشبختی گاهی ، آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش ، که حسش نمیکنیم
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم ، خوشبختی بود
دستهای بزرگ بابا را بعد از برگشت از کوه گرفتن و به هم زدن کوله اش خوشبختی بود .
خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ،آهنگ های نوجووانیمان ، خوشبختی بود...
اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم ، چای را با غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ،
سرد یا داغ است ، زور زدیم تا دستمان نشاط کوهستان...
ما را در سایت نشاط کوهستان دنبال می کنید
برچسب : سومین,سالگرد,یادبود,دلتنگی, نویسنده : neshate-koohestano بازدید : 219 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 8:20